کاوش موضوع منحنی فیلیپس
صفحه اصلی
منحنی فیلیپس
منحنی فیلیپس (به انگلیسی: Philips Curve) در علماقتصاد نشاندهندهٔ ارتباط میان نرخ تورم و نرخ بیکاری است. این منحنی بیان میکند که نرخ بالای بیکاری با نرخ بالای تورم رابطهٔ معکوس دارد. به این معنا که در کوتاه مدت برای کاهش نرخ بیکاری میبایست نرخ بالاتر تورم را بپذیریم. در حالی که در سال ۱۹۶۸ میلتون فریدمن نشان داد که این رابطه برای بلند مدت صحیح نیست.
منحنی فیلیپس یک مدل تجربی تک معادلهای است، که پس از توصیف رابطه معکوس تاریخی بین نرخهای بیکاری و نرخهای متناسب با تورم در اقتصاد، توسط ای. دبلیو فیلیپس نامگذاری شد. به بیان ساده، کاهش بیکاری (یعنی افزایش میزان اشتغال) در یک اقتصاد با نرخهای بالاتر تورم، همبستگی خواهد داشت.
در حالی که مبادله کوتاه مدتی بین بیکاری و تورم وجود دارد، دیگر در بلند مدت این مبادله صدق نمیکند. میلتون فریدمن در سال ۱۹۶۸ اظهار داشت که منحنی فیلیپس فقط در کوتاه مدت قابل استفاده است و اینکه در بلند مدت، سیاستهای تورمی بیکاری را کاهش نخواهد داد. فریدمن سپس به درستی پیشبینی کرد که در رکود ۱۹۷۳–۱۹۷۵ تورم و بیکاری افزایش خواهد یافت. منحنی فیلیپس بلندمدت اکنون به عنوان یک خط عمودی در نرخ طبیعی بیکاری تصور میشود که در آن نرخ تورم تأثیری بر بیکاری ندارد. بر این اساس، منحنی فیلیپس اکنون بیش از حد ساده انگارانه تصور میشود، نرخ بیکاری جای خود را به پیشبینیکنندههای دقیق تر تورم بر مبنای سرعت اقدامات عرضه پول مانند سرعت موعد پول صفر میدهد که در کوتاه مدت و نه در بلند مدت از بیکاری تأثیر میپذیرد.... بیشتر در ویکی پدیا